معنی سنگ اندازی

فرهنگ فارسی هوشیار

سنگ اندازی

پرتاب کردن سنگ بروی گنهکار یا دشمن رجم.


قدر اندازی

تیر اندازی درست راست زنی مک زنی عمل قدر انداز.


لگد اندازی

‎ جفتک اندازی (ستور)، امتناع از قبول امری زیر بار نرفتن.


بساط اندازی

عمل و شغل بساط انداز: (فلان مفلس شده و بساط اندازی میکند. )


نفط اندازی

نفت اندازی نفاطی: هندوی نفط اندازی همی آموخت حکیمی گفت ترا که خانه نیین است بازی نه این است.

لغت نامه دهخدا

نفت اندازی

نفت اندازی. [ن َ اَ] (حامص مرکب) عمل نفت انداز. آتشبازی: هندوئی نفت اندازی همی آموخت حکیمی گفت ترا که خانه نئین است بازی نه این است. (گلستان سعدی).


اخکسه اندازی

اخکسه اندازی. [اُ ک َ س َ / س ِ اَ] (حامص مرکب) یا اخکسمه اندازی. بترکی تیر بازگشتی زدن (؟). (غیاث اللغات) (آنندراج).


فریب اندازی

فریب اندازی. [ف ِ / ف َ اَ] (حامص مرکب) روباه بازی. تلبیس. تزویر. (از ناظم الاطباء).


گوله اندازی

گوله اندازی. [ل َ / ل ِ اَ] (حامص مرکب) گلوله اندازی. (ناظم الاطباء). عمل گوله انداز. رجوع به گوله انداز و گلوله انداز شود.


حرف اندازی

حرف اندازی. [ح َ اَ] (حامص مرکب) عمل حرف انداز.


چرخ اندازی

چرخ اندازی. [چ َ اَ] (حامص مرکب) کمانداری. || تیراندازی با کمان سخت. تیراندازی. رجوع به چرخ انداز شود.


کارراه اندازی

کارراه اندازی. [اَ] (حامص مرکب) عمل و کیفیت کارراه انداز.

معادل ابجد

سنگ اندازی

203

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری